نظریه های فرا اخلاق وبررسی نظام اخلاق اسلامی Meta Ethics | ||
واقع گرایی اخلاقی تا پیش از آغاز قرن بیستم یگانه رویکرد اساسی در حوزه فلسفه اخلاقی به شمار میرفت و اگر کسی همچون دیوید هیوم[14] نیز عَلَم مخالفت با آن را بر میداشت چندان مورد توجه قرار نمیگرفت و نظر او نادیده انگاشته میشد و اغلب فیسوفان بر این عقیده بودند که ارزشها و حقایق اخلاقی همانند حقایق و اوصاف طبیعیاند به گونهای که از همان ابزاری که برای شناخت حقایق طبیعی بهره میبریم میتوانیم برای شناخت حقایق اخلاقی نیز مدد جوییم.[14] در اوایل قرن بیستم، جی. ای. مور با استفاده از برهان سئوال گشوده و مطرح کردن مغالطه گرایانه تقریری طبیعت گرایانه، واقع گرایی اخلاقی را به زیر سئوال برد و در عوض نظریه شهودگرایی اخلاقی را که خود نیز رویکردی واقع گرایانه محسوب میگردید، ارائه نمود که در حقیقت صلابت و استحکام واقع گرایی را تا حد زیادی به تحلیل برد. با ظهور پوزیتویسم منطقی، حوزه اخلاق و فلسفة اخلاق نیز از امواج آن بینصیب نماند. زیرا این گرایش سعی داشت ملاک معنادار بودن یا نبودن را در این عرصه نیز به کار گیرد و از آنجا که بنابر مغالطه طبیعت گرایانه، گزارههای اخلاقی، تجربی تلقی نمیشدند و هر آنچه که تجربی نبود فاقد معنا در نظر گرفته میشد، گزارههای متافیزیکی در آمدند که هیچگونه شناخت معتبری درباره آنها بدست نمیآمد. به عبارت دیگر گزارههای اخلاقی برای پوزیتویستها کار چندان سهل و ساده نمینمود زیرا آنان با استعمال روزمره آن گزارهها در میان تمام آدمیان مواجه بودند و لذا بدنبال توجیه گزارهای برآمدند. ردلف کارنپ (R.Carnap ) آن گزارهها را گزارههایی امری معرفی کرد که آدمیان برای هدایت و کنترل رفتار دیگران از آنها بهره میگیرند. از سوی دیگر افرادی همچون ایر (Ayer ) گزارههای اخلاقی را تنها ابراز کننده موافقت، مخالفت، دوست داشتن، تنفر، و ... گویندة آن گزاره دانست و معتقد شد که این گزارهها صرفاً نشاندهندة واکنش عاطفی و احساس گویندهاند، مثلاً وقتی شخصی میگوید «دزدی بد است» در حقیقت این مطلب را ابراز داشته است که «دروغ گویی اَه، اَه» نه چیز دیگر.[14 به هر تقدیر بر اثر نقدهایی که بر احساسگرایی وارد شد. ار. ام. هیر (R. M. Hare ) نظریه توصیه گرایی (prescrivesm ) را پیشنهاد کرد که در ضمن آن گزارههای اخلاقی دارای دو عنصر توصیهای و توصیفیاند که عنصر توصیهای رکن اصلی آنهاست و از سوی دیگر شخص بیان کننده آن گزاره مایل است که این حکم در تمام موارد مشابه جریان پیدا کند.[14] اما توصثه گرایی «هیر» نیز کار چندانی از پیش نبرد و شاید فقط خود «هیر» طرفدار آن شد. با افول این دیدگاهها و به اصطلاح دیدگاههای غیر شناختگرایانه، واقع گرایی دوباره پا به عرصه اخلاق گذاشت و با قوت و شدتی مضاعف در ادبیات این رشته خودش را نشان داد. امروزه در فرهنگ غرب دو رویکرد مهم انگلیسی و آمریکایی در این وادی وجود دارد که در ذیل هر کدام فیلسوفان بنامی همچون دیوید ویکنز، جانمک راول، دیوید برینک، هیلاری پاتنم، سابینالاوی باوند و ... وجود دارند. در حوزه فلسفه اخلاق در ایران نیز موج پوزیتویسم منطقی در کتاب دانش و ارزش دکتر عبدالکریم سروش به چشم میخورد. در آن کتاب گزارههای اخلاقی صرفاً گزارههایی انشایی قلمداد شدهاند و صاحب کتاب مدعی است که میان دانش و ارزش فاصلهای عمیق وجود دارد. و خلاصه اینکه گزارههایی اخلاقی گزارههایی غیر شناختیاند.[14] اما از سوی دیگر بزرگانی نیز با تلاشی فراوان سعی در تقریری مبتنی بر فلسفه اسلامی از واقع گرایی اخلاقی داشتهاند که تا حدود زیادی در این امر موفق بودهاند.[14] اکنون با اشارهای اجمالی به برخی از تعاریف وارده از سوی فیلسوفان مختلف در باب واقع گرایی اخلاقی با ترسیم ادعاهای آنان در معیارهایی که بر اساس آن بتوان رویکردهای واقع گرایانه را از رویکردهای غیر واقعگرایانه متمایز کرد یادآور میشویم «ریچارد میلر» در مقاله «واقع گرایی اخلاقی» دائرة المعارف فلسفه اخلاق آورده است: « واقع گرایان اخلاقی بر این باورند که احکام اخلاقی، گزارههایی صادقند و مدعیاند که مردمان اغلب در صدد ایجاد آن احکام اخلاقیاند. به علاوه آنها این مطلب را که این گزارهها با توجیحات آنها ابتدا به باورها و احساسات گوینده و اظهار کننده آن احکام و نیز به آداب و رسوم جاری در فرهنگ آنان وابستهاند، نمیپذیرند»[14] «مایکل دامت» واقعگرایی را اینگونه تعریف میکند: «واقع گرایی یعنی اعتقاد به اینکه گزارههای رشته مورد بحث دارای ارزش صدق عینی مستقل از ابزار شناخت آن گزارهها میباشند: یعنی صدق و کذب آنها بر حسب وجود واقعیای که مستقل از ما دارند تعیین میشود.»[14] بر این اساس واقعگرایی اخلاقی یعنی اعتقاد به اینکه گزاره های اخلاقی ارزش صدق عینیای دارند که از ابراز شناخت آن گزارهها مستقل است و صدق و کذب آن گزارهها بر اساس وجود واقعیای که آنها مستقل از ما دارند، معین میشود. «دیوید مک ناوتن» در کتاب بصیرت اخلاقی مینویسد: « [واقعگرایی اخلاقی] اصرار میورزد که واقعیت اخلاقی، به طور مستقل از باورهای اخلاقی ما وجود دارد و تعیین میکند که آن باورها صادقند با کاذب. این دیدگاه قایل است که صفات اخلاقی، صفات اصیل و حقیقی چیزها با کارها هستند؛ به تعبیری مجازی این صفات جزء اثاثیه و اجزای عالمند. ممکن است ما نسبت به برخی صفات اخلاقی حساس باشیم یا حساس نباشیم، اما وجود و عدم آن صفات بستگی به این ندارد که ما چه فکر میکنیم»[14] «پانایوت بوچورف» نیز در تعریف این دیدگاه میگوید: «واقعگرایی اخلاقی مدعی است که حقایق اخلاقی و به تبع آن، اوصافی نظیر خوب، بد، درست، نادرست، فضیلت و رذیلت که با حقایق یا اوصاف غیر اخلاقی تحول پذیر نیستند. در عالم وجود دارد. بر اساس این نظریه، این حقایق و اوصاف از آگاهی ما، از حالتی که در آن حالت میاندیشیم و صحبت میکنیم. از باورها و گرایشهای ما و از احساسات و امیال ما مستقلند، اوصاف اخلاق میتوانند از طریق اشخاص، اعمال، نهادها و مانند اینها تحقق یابند؛ با تمثل و تحقق این اوصاف، حقایق اخلاقی هستند که تطابق با آنها سبب صدق احکام اخلاقی میشود.»[14] بر اساس تعاریف ذکر شده و نیز تعاریف دیگری که برای اختصار به قلم نیامد دیدگاهی واقع گرایانه است که: 1ـ وجود حقایق اخلاقی در عالم را بپذیرد و به تبع این مطلب وجود اوصافی نظیر خوب، بد، درست، نادرست، فضیلت و رذیلت که به اوصاف غیراخلاقی تحویلپذیر نیستند را قبول کند. 2ـ این حقایق را اوصاف مستقل از آگاهی ما و از حالتی که در آن میاندیشیم و صحبت میکنیم، از باورها، گرایشها، احساسات و امیال ما، بداند. 3ـ معتقد باشد که اگر گزارهای بیانگر حقایق و یا اوصاف اخلاقی باشد، گزارههای با قابلیت صدق و کذب خواهد بود. 4ـ دست کم یکی از گزارههای اخلاقی صادق است با توجه به این معیارها، میتوان به ارزیابی دیدگاههای مختلف پرداخت و واقعگرا یا غیر واقعگرا آنها را معین کرد. اما هنوز این پرسش باقی است که واقعگرایی اخلاقی با چه چالشهایی مواجه است که در این بخش به آن میپردازیم. [ یکشنبه 90/3/8 ] [ 5:7 عصر ] [ علی محمدی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |