سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نظریه های فرا اخلاق وبررسی نظام اخلاق اسلامی Meta Ethics
 

نسبیت‌گرایی اخلاقی (محسن جاهد)

مقدمه
نسبیت‌گرایی اخلاقی را نظریه‌ای می‌دانند که معتقد است مفاهیم و اصول اخلاقی نسبت به فرهنگها، جوامع و حتی اشخاص متغیراند. در چین اهدای تابوت به خویشاوندان پیر ـ به ویژه اگر آنها در بستر بیماری باشند- امری شایسته قلمداد می‌شود . سنکا فیلسوف رومی گفته است: "ما کودکان ضعیف و ناقص‌الخلقه خود را خفه می‌کنیم" در حالیکه در جوامع امروزی برای سالمندان آسایشگاه ساخته شده، و پیران و نوزادان در صورت ضعف جسمانی یا بیماری مداوا می‌شوند. این تنوع اخلاقی از چشم فیلسوفان، مورخان و جامعه شناسان پنهان نمانده و در پاره‌ای موارد از آن نسبیت‌گرایی را استنتاج کرده‌اند. افلاطون دیدگاه پروتاگوراس را اینچنین نقل میکند"هر چه را که اهالی هر شهر به عادلانه بودن و موثق بودنش حکم کنند تا زمانی که آن چیز به صورت آداب و رسوم و باورهای آنان باقی بماند، به واقع برای آنان عادلانه و موثق است. " .پروتاگوراس نسبیت اخلاقی را به شهر خاصی که فرد در آن زندگی می‌کند احاله مینماید و اخلاق را هنجارهای قراردادی می‌داند . ارسطو نیز پس از ذکر این نظریه دلایلی در رد آن اقامه نموده است . نمونه‌های این نسبیت‌گرایی اخلاقی در میان اقوام و فرهنگهای مختلف در مدارک تاریخی ذکر شده است که از آن جمله می‌توان به نقل هرودت از واقعه‌ای تاریخی اشاره کرد:
"داریوش در مجلسی کلاتیها و برخی یونانیها را جمع می‌کند، از یونانیان ـ که پدران خود را پس از مرگ می‌سوزاندند ـ می‌پرسد در ازای دریافت چه مبلغی راضی می‌شوند پدران مرده‌ی خود را بخورند یونانیان پاسخ میدهند هیچ مبلغی آنها را وسوسه نمی‌کند که چنین کنند. سپس از کلاتیها ـ که پدران مرده‌ی خود را می‌خوردند ـ می‌پرسد در ازای دریافت چه مبلغی راضی می‌شوند پدران مرده‌ی خود را بسوزانند آنها با صدای بلند فریاد می‌زنند و از او می‌خواهند چنین سخنانی را رهاکند.
داریوش در پایان می‌گوید: آداب و رسوم بر همه‌ی آدمیان حاکم است .
?


اقسام نسبیت گروی وتعیین محل بحث
نسبیت‌گرایی اخلاقی در یک دسته بندی به سه قسم تقسیم می‌شود: نسبیت‌گرایی توصیفی، نسبیت‌گرایی فرا اخلاقی و نسبیت‌گرایی هنجاری.
مدعای نسبیت‌گرایی توصیفی آن است که باورهای اخلاقی تفاوتهایی بنیادین دارند و این تفاوتها به نحوه‌ی به کارگیری اصول اخلاقی باز نمی‌گردد ، این نوع نسبیت‌گرایی در برابر تصدیق یا تکذیب باورهای اخلاقی سکوت می‌کند و می‌تواند با مطلق‌گرایی سازگار باشد.
نسبیت‌گرایی فرا اخلاقی اختلافات اخلاقی را بر اساس ارزشهای معرفتی همچون صدق و توجیه پذیری مورد توجه قرار می‌دهد. این قسم از نسبیت‌گرایی در افراطی‌ترین تقریرش بر این باور است که همه‌ی نظامهای اخلاقی صادق یا موجه‌اند . در مقابل این نوع نسبیت‌گرایی می‌توان هیچ انگاری اخلاقی را قرار داد که قایل به خطا بودن تمامی مدعیات اخلاقی است. . این شکل از نسبیت‌گرایی اخلاقی در تقریری معتدلتر بر این اعتقاد است که چنین نیست که فقط یک نظام اخلاقی، صادق و یا موجه‌ترین نظام اخلاقی باشد بلکه ما با تکثری چشمگیر در این حوزه مواجه‌ایم.
نسبیت‌گرایی هنجاری بر این ادعاست که درست نیست بر اساس نظام اخلاقی‌ای خاص درباره‌ی رفتار و افعال افراد، گروهها یا جوامع دیگر قضاوت کرد و یا در امور آنها مداخله نمود.
نسبیت‌گرایی اخلاقی از حیث حوزه و قلمرو، به سه قسم قابل تقسیم است:
الف )نسبیت‌گرایی در رفتار ب)نسبیت‌گرایی در ارزشهای فرعی ج)نسبیت‌گرایی در ارزشهای بنیادین .
در نسبیت‌گرایی اخیر، سخن آن است که حتی در ارزشهای بنیادین نیز نسبیت جاری است. می‌توان به نسبیت‌گرایی در رفتار و نسبیت‌گرایی در ارزشهای فرعی قایل بود اما در ارزشهای بنیادین به نسبیت قایل نشد و این گونه ارزشها را مطلق و عام دانست. به نظر می‌رسد محل نزاع و مناقشه‌ی نسبیت‌گرایی و مطلق انگاری اخلاقی در همین نوع سوم از نسبیت‌گرایی باشد، نسبیت گرا این نوع از ارزشها را نیز نسبی می‌داند و مطلق انگار آنها را مطلق و عام میداند.
موضوع این نوشتار "نسبیت‌گرایی اخلاقی و فرهنگی کلاسیک" است امّا به جهت اختصار در مقاله حاضر از آن با عنوان "نسبیت‌گرایی اخلاقی کلاسیک" یاد خواهیم کرد. افزودن قید کلاسیک از آن روی بوده است تا موضوع این نوشتار محدود به تقریر متعارف این نظریه باشد، لذا از تقریرهای دیگر همچون تقریر دیوید ونگ
D.wong   و گیلبرت هارمن G.Harman سخنی به میان نمی‌آید.

نسبیت‌گرایی اخلاقی کلاسیک
نسبیت‌گرایی اخلاقی کلاسیک چیست? قایلان به نسبیت‌گرایی اخلاقی کلاسیک بر این باورند که فرهنگها، نظامهای فکری و رفتاری منحصر به فرد و ذوقی هستند، آنچه در یک فرهنگ به عنوان یک ادعای عقلانی تلقی می‌شود ضرورتاً در جامعه و فرهنگی دیگر چنین نخواهد بود، در نتیجه مقایسه فرهنگ‌ها ناممکن می‌گردد و هر رفتار و فعلی باید بر حسب جامعه و بستر فرهنگی محل وقوع فعل تبیین شود. نسبیت‌گرایی فرهنگی در دهه‌ ها ی 1930 و 1940 بر انسان شناسی حاکم بود و از آنجا به علوم و معارف دیگر از جمله اخلاق راه یافت.
لوییس پویمن نسبیت‌گرایی اخلاقی را در دو قالب مطرح می‌کند:
الف) شخص انگاری ب)قرارداد‌ گرایی
قراردادگرایی بدین معنا ست که طبق یک توافق اصول اخلاقی بر اساس پذیرش جامعه‌ای که بدان تعلق دارند توجیه شوند. بنا بر این در این دیدگاه، اخلاق ماهیتی اجتماعی دارد، و ما حصل چنین نگرشی مدارا ومسامحه با ارزشهای اخلاقی فرهنگها و جوامع دیگر است. مراد از نسبیت‌گرایی اخلاقی کلاسیک در این نوشتار همین معنا ست.
در تعریف نسبیت‌گرایی کلاسیک همواره دو رکن را می‌توان لحاظ نمود:
الف) رکن توجیه: یعنی تعیین صدق و کذب یک فعل اخلاقی وابسته به جامعه‌ای است که آن فعل در آن انجام می‌شود. ( رکن فرا اخلاقی )
ب)رکن توصیه: بدین معنا که نباید درباره‌ی ارزشهای اخلاقی جوامع دیگر قضاوت نمود بلکه باید با آنها مدارا کرد. (رکن هنجاری)

علل وانگیزه‌های اجتماعی- تاریخی گرایش به نسبیت‌گرایی اخلاقی
الف) برخی از فیلسوفان ـ از جمله استیس و بلک برن - یکی از علل گرایش به نسبیت گروی اخلاقی را در دنیای جدید مفقود شدن مفهوم خدا دانسته‌اند.
استیس نسبیت‌گرایی دوران باستان را ـ به معنای شخص انگاری ـ نتیجه آموزه‌ها‌ی سوفیستها می‌داند، از آنجا که از نظر سوفیستها هیچ نوع "صدق عینی" ای وجود ندارد، این امر در حوزه‌ی اخلاق نیز صادق خواهد بود ، بدان معنا که در این حوزه صدق عینی نخواهیم داشت ودر نتیجه آنچه اخلاقاً درست به نظر می‌رسد فقط برای فرد خاصی درست خواهد بود، و ارزشهای مطلق وکلی نخواهیم داشت. وی معتقد است در دنیای جدید اعتقاد به اخلاقی بودن نظام عالم توسط علم نوین ویران شده است و در نتیجه آدمیان در این دوره ـ با گذر روانشناختی و نه منطقی- به نسبیت‌گرایی اخلاقی قایل شده‌اند.
استیس معتقد است، افراد همواره ارزش را وابسته به هدف میدانند، چنانچه در عالم هدفی نباشد، ارزشی نیز وجود نخواهد داشت. انسان عصر جدید اعتقاد به هدفی برای جهان (خدا یا هدفی ساری وجاری در جهان که البته امری واحد بود) را از دست داده است، در نتیجه خود، جانشین آن اهداف گردیده است و از آنجا که هر فردی هدفی متفاوت با دیگری دارد ارزشها متکثر شده است، آنچه برای فردی (یا اجتماعی) ارزش است برای فرد (یا اجتماعی) دیگر ارزش نیست .
بلک برن نیز در تحلیلی مشابه، بر این باور است که با "مرگ خدا"، آدمیان ارزشهای خویشتن را خود ساخته‌اند و به این ترتیب اخلاق نسبی شد.
ب) یکی از تبعات و لوازم مطلوبی که برای نسبیت‌گرایی اخلاقی بر شمرده‌اند، تساهل وتسامح نسبت به ارزشهای فرهنگهای دیگر است و این امر یکی از جاذبه‌های نسبیت‌گرایی فرهنگی است. انسان خسته و فرسوده از کشمکش‌های اجتماعی و اعتقادی ناشی از مطلق انگاری، نسبیت انگاری اخلاقی را می‌پذیرد.
امّا پرسش آن است که آیا تنها عامل کلی و مطلق شدن ارزشهای اخلاقی اعتقاد به خدا یا اعتقاد به هدف کیهانی است؟ آیا راهها یا عوامل دیگری برای به وجود آوردن ارزشهای کلی یا مطلق وجود ندارد؟به نظر می‌آید کسانی که در اثر مفقود شدن "اعتقاد به خدا " به نسبیت‌گرایی اخلاقی روی کرده‌اند، تنها عامل و شیوه برای کلی و مطلق کردن ارزشها را در نظریه‌ی "امر الهی" خلاصه کرده باشند.
مسایل مرتبط با تساهل وتسامح را در بخش "ارزیابی نسبیت‌گرایی اخلاقی کلاسیک" طرح خواهیم کرد.

دلایل گرایش به نسبیت‌گرایی اخلاقی
در این بخش به نقد و طرح دو استدلال به نفع این گرایش می‌پردازیم.
الف) استدلال مبتنی بر تنوع فرهنگی و نسبیت‌گرایی توصیفی: از آنجا که در فرهنگهای گوناگون ارزشهای اخلاقی گوناگون وجود دارد، لذا نمی‌توانیم تنها یک نظام اخلاقی را صحیح بدانیم، بلکه نظامهای اخلاقی درست بسیارند، به عبارت دیگر، درحوزه اخلاق به جای یک صدق با کثرت صدق‌های اخلاقی مواجه‌ایم.
کشف تنوع فرهنگی و نسبیت‌گرایی اخلاقی را به انسان‌شناسان دوره جدید نسبت داده‌اند، اما این واقعیت تاریخی را نمی‌توان نادیده گرفت که افلاطون و هرودوت هم از این تنوع فرهنگی آگاهی داشته‌اند و آن را گزارش کرده‌ا‌ند . اما انسان‌شناسان در مطالعات جدید موارد بیشتری از این تنوع فرهنگی را گزارش داده‌ و بر آن تکیه کرده‌اند.
استدلال مبتنی بر تنوع فرهنگی، از اثبات مدعای نسبیت گرایان ناتوان است زیرا از تنوع ارزشها لزوماً نمی‌توان نتیجه گرفت که این ارزشها صادق اند، همانطور که از تنوع باورها در باب امور فیزیکی این عالم نمی‌توان نتیجه گرفت که همه‌ی این باورها صادقند. چنانچه اگر آدمیان درباره وجود موجودات زنده بر روی مریخ اختلاف نظر داشته باشند، نمی‌توان نتیجه گرفت که همه‌ی نظرات مطرح شده درست‌اند بلکه محتمل است که همه این نظریات کاذب باشند
اشکال فوق مربوط به رکن توجیه بود، چنانچه مستدِّل، رکن "توصیه" را نیز به میان آورد، و از تنوع فرهنگی نتیجه بگیرد که انسان نباید در امور جوامع دیگر دخالت کند یا درباره‌ی آنها قضاوت کند، دچار مغالطه‌ی استنتاج باید از هست نیز خواهد شد زیرا از هست‌ها، باید اخذ کرده است .
اشکال دیگرِ این استدلال آن است که بیش از اندازه بر تنوع اخلاقی تکیه دارد. در حالیکه ارزشهای اخلاقی آنچنان که نسبیت گرایان یا مردم شناسان میگویند متنوع نیستند، بلکه بسیاری از تنوع‌ها ظاهری است و می‌توان حقیقتی واحد را در عمق آنها یافت. در داستان داریوش با یونانیان و کلاتیها، در واقع هر دو گروه در احترام به پدر و مادر اتفاق نظر دارند اما نحوه عملکرد آنها در این خصوص متفاوت است. همان طور که پیشتر ذکر کردیم نسبیت‌گرایی اخلاقی را میتوان در سه سطح مطرح کرد: نسبیت‌گرایی در رفتار، نسبیت‌گرایی در ارزشهای فرعی و نسبیت‌گرایی در اصول اخلاقی؛ در بسیاری از موارد تنوع اخلاقی در واقع مربوط به نسبیت‌گرایی در رفتار است ـ از جمله داستان قید شده ـ اما بستر زیرین یعنی اصول اخلاقی مطلق است و دقیقاً محل نزاع مطلق گرایان ونسبیت گرایان همین جاست.
استدلال مبتنی بر"تنوع فرهنگی" یکی از شایعترین و در عین حال ضعیف‌ترین استدلال‌ها برای اثبات نسبیت‌گرایی فرهنگی است.
ب) استدلال مبتنی بر فقدان بنیان جهانی و مطلق برای اخلاق: از آنجا که بشر تاکنون نتوانسته است بنیان و پایه‌ای برای اخلاق بیابد که جهانی بودن و اطلاق احکام اخلاقی را توجیه کند، باور به اخلاقِ جهانی و مطلق امری معقول نخواهد بود، اما با پذیرش نسبیت‌گرایی اخلاقی، یافتن بنیان برای آموزه‌های اخلاقی آسان خواهد بود، از نظر برخی از نسبی انگاران، بنیان اخلاق، عاطفه و از نظر برخی دیگر، عرف و عادت است.
این استدلال مبتنی بر آن است که در دنیای جدید، خداوند به عنوان پایه و بنیان اخلاق نمی‌تواند نقشی مقبول داشته باشد. اما ـ همانطور که پیشتر اشاره کردیم ـ این سوال پیش می‌آید که آیا عینیت اخلاق تنها در گرو "نظریه امر الهی " است؟
اما مشکل دیگر این استدلال آن است که به فرض تاکنون بنیان و پایه‌ای برای اطلاق اخلاقی نیافته‌ باشیم، این امر نشان دهنده‌ی آن نیست که چنین بنیانی وجود ندارد و کشف نخواهد شد، به بیانی دیگر " عدم الوجدان لا یدلّ علی عدم الوجود".

تبعات پذیرش نسبیت‌گرایی اخلاقی برای دین
الف) از آنجا که اسلام در خصوص آموزه‌های خود، مدعای جاودانگی دارد و از طرفی آموزه‌های اسلام در سه بخش اعتقادی، حقوقی و اخلاقی ارایه شده است، در صورت نسبی بودن اخلاق، این احتمال می‌رود که در آموزه‌های اخلاقی اسلام تغییر و تبدّلی صورت گیرد و این با مدعای جاودانگی اسلام ـ حداقل در بخشهایی از آن ـ در تعارض خواهد بود و در نتیجه بخشهای قابل توجهی از اسلام پس از مدتی منسوخ شده یا خواهد شد. اما نسبیت‌گرایی اخلاقی نه تنها "جاودانگی" اسلام در آموزه‌های اخلاقی را دچار مشکل می‌سازد بلکه "جهانی" بودن اسلام در این حوزه نیز به چالش کشیده می‌شود، زیرا از نظر نسبیت‌گرایی اخلاقی نظام اخلاقی اسلام نسبت به جامعه و فرهنگ عربستان و آن منطقه جغرافیایی معتبر خواهد بود و در خصوص دیگر فرهنگها و جوامع معاصر ظهور اسلام هم از درجه صدق و اعتبار ساقط می‌گردد.
به نظر می‌رسد این مشکل برای پیروان ادیان ابراهیمی دیگر ـالبته با شدتی کمتر ـ مطرح باشد زیرا در این ادیان نیز هر چند ادعای جاودانگی وجود ندارد و وعده‌ی آمدنِ پیامبران دیگر دیده میشود اما از نظر پیروان آن ادیان، تاکنون این پیامبران موعود نیامده‌اند و از سویی پس از گذشت قرنها شرایط اجتماعی و فرهنگی موجود درهنگام ظهور این ادیان دچار تغییر و دگرگونی شده، و در نتیجه نظام اخلاقی ارایه شده توسط بنیانگذاران آنها، اکنون دیگر معتبر نخواهد بود. در ادیان غیر ابراهیمی همچون آیین بودا نیز همین حقیقت جریان دارد. به همین دلیل پیروان ادیان ـ ابراهیمی و غیر ابراهیمی ـ منطقاً نمی‌توانند با نسبیت‌گرایی اخلاقی همدلی داشته باشند.
نکته پایانی آن که، اطلاق یا نسبیت اخلاق برای آن دسته از فیلسوفان دین که گوهر ادیان را اخلاق می‌دانند از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود. این گروه می‌باید لوازم مطلق‌گرایی و نسبیت‌گرایی اخلاقی را برای موضع خود بررسی نمایند.

ارزیابی نسبیت‌گرایی اخلاقی
در مباحث گذشته برخی از اشکالات معطوف به نسبیت‌گرایی اخلاقی کلاسیک را طرح کردیم، اکنون به پاره‌ای دیگر از اشکالات این نظریه خواهیم پرداخت.
الف) چگونه می‌توان جامعه یا فرهنگی را که حکم اخلاقی مربوط به آن است، تعیین کرد یکی از مشکلات جدی در نسبیت‌گرایی اخلاقی کلاسیک آن است که یک فرد به فرهنگهای گوناگون تعلق دارد واین فرهنگها گاه باورهای اخلاقی شان با یکدیگر در تعارض است. آیا آنچه فرهنگ یا باورهای جامعه را تعیین می‌کند کشور است؟ یک استان یا ایالت است؟ یک شهر است؟ یک فرد از سویی تابع یک کشور و یا استانی است که در آن اقامت دارد و از سوی دیگر، مربوط به صنف یا قشری خاص است، مثلاً معلم یا فروشنده است، در همان حال به لحاظ باورهای دینی، مسلمان یا مسیحی است و قس علی هذا. استیس این تکثر وضعیت‌های فرهنگی را اینگونه خاطر نشان می‌سازد "آیا ملت آمریکا از یک گروه با معیار اخلاقی واحد تشکیل شده است؟ یا اینکه وقتی با قطار این قاره را از یک ایالت به ایالت دیگر در می‌نوردم، ناگزیرم معیار اخلاقی را عوض کنم؟ "
ب) درصورت پذیرش نسبیت‌گرایی اخلاقی، پیشرفت اخلاقی بی معنا خواهد بود. جامعه و فرهنگی که روزگاری برده داری را ارزش تلقی می‌کرد، یا آدمیان را در پای خدایان قربانی می‌کرد و یا به نژاد پرستی قایل بود، و امروزه با استناد به حقوق بشر به نقد این اعمال پرداخته و آنها را محکوم می‌کند. در داوری میان گذشته و امروز این جامعه و فرهنگ نمی‌توان گفت: این جامعه پیشرفت اخلاقی کرده است، تنها می‌توان گفت: آن اعمال نسبت به آن روزگار درست بوده‌اند و این اعمال نسبت به امروز درست می‌باشند. این در حالی است که فهم عرفی ما به پیشرفت اخلاقی چنین جامعه و فرهنگی حکم می‌کند.
ج) براساس نسبیت‌گرایی اخلاقی، افعال مصلحان اجتماعی عملی نادرست خواهد بود، زیرا مصلحان اجتماعی در شرایطی کار خود را آغاز کرده‌اند که در اقلیت بوده‌اند و خواستار تغییر و اصلاح ارزشهای اکثریت جامعه بوده‌اند، بنابراین افعال آنان خلاف ارزشهای اخلاقی آن جامعه بوده است. بنابر نسبیت‌گرایی فرهنگی کلاسیک، آنگاه که پیامبر اسلام(ص) یا مسیح (ع) به مبارزه با ارزشهای اخلاقی زمان خود پرداختند، یا آنگاه که مارتین لوتر کینگ به مبارزه با تفکیک نژادی پرداخت، عملی درست انجام نداده‌اند، در حالیکه در داوری ـ مبتنی بر فهم عرفی ـ ما، مصلحان اجتماعی از شریفترین و بزرگوارترین آدمیان هستند.
د) اساساً ساختار نسبیت‌گرایی اخلاقی به گونه ایست که داوری ونقد ارزشها وساختار‌های اخلاقی دیگر جوامع در آن میسر نیست. این مساله با فهم عرفی و چارچوبهای فکری ما ناسازگار است چرا که ما بر این باوریم که نظام‌های اخلاقی خالی از نقص نیستند و قابلیت تکامل و بهبود را دارند.
هـ ) لازمه‌ی نسبیت‌گرایی اخلاقی کلاسیک آن است که وقتی جوامع مختلف، احکام اخلاقی متعارض و متضادی ابراز می‌کنند، در واقع هیچ یک احکامِ اخلاقیِ دیگری را نقض نمی‌کنند ، زیرا آنگاه که جامعه‌ی "الف" می گوید رشوه‌خواری درست نیست و جامعه‌ی "ب" می‌گوید رشوه‌خواری بی‌اشکال است، در واقع مفاد سخن جامعه "الف" این است که: رشوه‌خواری برای ما درست نیست و برای شما درست است و جامعه "ب" می گوید: رشوه‌خواری برای ما درست است و برای شما درست نیست. و واضح است که هیچیک از این دو سخن یکدیگر را نقض نمی‌کنند بلکه عین یکدیگرند.
در حالی که بر مبنای فهم عرفی ما، افرادی که در فرهنگها و جوامع مختلف زندگی می‌کنند با چنین اظهاراتی در صددِ نقض احکام اخلاقی جوامع دیگر هستند.
و) نسبیت‌گرایی فرهنگی برای رفع اختلاف فرهنگها، مبنایی فراهم نمی‌کند، فرض کنید از نگاه یک جامعه، "نژاد پرستی" درست و از منظر جامعه‌ی دیگر نادرست است، در این حالت چه مبنا و انگیزهایی وجود دارد که جامعه‌ای با نگرش نادرست دست به اصلاح و تغییر نگرش بزند.
ز) نسبیت‌گرایی اخلاقی دچار تناقض درونی است و به نفی خود منجر می‌شود. این اشکال به دو گونه قابل تقریر است :
(1) اگر قرار باشد نسبیت‌گرایی اخلاقی را سر لوحه اعمال خود قرار دهیم، باید در هر جامعه‌ای بر اساس رویکرد آن جامعه رفتار کنیم. حال اگر جامعه‌ مطلق انگار باشد، تکلیف چه خواهد بود؟ اگر آن جامعه قوم پرست و نژاد پرست باشد چه باید کرد؟ توصیه نسبیت‌گرایی آن است که ما نیز باید بر اساس مطلق گرایی عمل کنیم، در این صورت عمل به نسبیت‌گرایی منجر به نقض خود آن خواهد شد؛ بدین صورت که با پذیرش ایده نژاد پرستی، به نفی و نقض فرمان مدارا می‌رسیم، فرمانی که یکی از آموزه‌های اصلی نسبیت‌گرایی اخلاقی کلاسیک است. (2) آموزه‌ها و توصیه‌های نسبیت‌گرایی مثل "با ارزشهای اخلاقی فرهنگ‌های دیگر مدارا کنید" و "درباره ارزش‌های اخلاقی دیگران قضاوت نکنید "، خود توصیه‌هایی مطلق‌اند و نسبیت‌گرایی فرهنگی را نقض می‌کنند.
ح) اگر مدعای نسبیت‌گرایی اخلاقی کلاسیک درست باشد، آنگاه هیچ گزاره اخلاقی‌ای مطلق و جهانی نخواهد بود و در نتیجه، درک ارزشهای اخلاقی اقوام و ملل دیگر با دشواری روبرو می‌شد و اساسا ًهمدلی در ارزشهای اخلاقی به وجود نمی‌آمد. حال آنکه می‌بینیم آثار هنری ، رمانها، داستانها وفیلم‌های ساخته شده در کشورهای دیگر با فرهنگهای متفاوت، و حتی با گذشت سالها در فضایی بین الاذهانی با ایجاد همدلی کاملاً درک می‌شوند . از سوی دیگر چنانچه ارزشهای جهانی وجود نداشت شکل‌گیری سازمان‌های بین‌المللی همچون سازمان ملل متحد بی معنا و خالی از توجیه عقلانی بود.

سخن پایانی
نسبیت‌گرایی فرهنگی کلاسیک ـ یا به گفته‌ی برنارد ویلیامز نسبیت‌گرایی عامیانه - علی رغم دارا بودن جذابیت‌هایی همچون تساهل و مدارا، دارای مشکلات فراوان است. از جمله آنکه واجد تناقض درونی است. اساساً یکی از نقطه ضعف‌های مهم این نظریه همین تساهل و مدارا است. و آنگونه که گفته شد با قایل شدن به تسامح در احکام اخلاقی مثلا ًً "به احکام اخلاقی سایر فرهنگها احترام بگذارید" حکمی کلی و مطلق صادر کرده‌ایم.
این نوشتار علاوه بر تاکید بر اشکالاتی و تبعاتی که فیلسوفان اخلاق برای نسبیت‌گرایی اخلاقی کلاسیک برشمرده‌اند دو نکته دیگر را افزوده است: الف) نسبیت‌گرایی اخلاقی نه تنها جاودانگی اسلام که جهانی بودن آن را به چالش می‌کشد. و اساساً در نگاهی دقیق می‌توان گفت نسبیت‌گرایی اخلاقی کلاسیک با آموزه‌های اخلاقی تمام ادیان ـ ابراهیمی و غیر ابراهیمی ـ در تعارض است. ب) فهم آموزه‌های اخلاقی دیگر اقوام و ملل و همدلی با آنها که در فیلم‌ها و رمانها و آثار هنری آنها متجلی است،‌خود قرینه‌ای است بر این که هسته‌ای از آموزه‌های اخلاقی، جهانی و مطلق است.

منابع:
1) لارنس سی. بکر، تاریخ فلسفه اخلاق غرب، ترجمه: گروهی از مترجمان، چاپ اول، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی زمستان137.
2) والتر ترنس استیس، دین و نگرش نوین، ترجمه احمد رضا جلیلی، چاپ اول، انتشارات حکمت، تهران 1377.
3) والتر. ترنس. استیس،گزیده‌ای از مقالات استیس، ترجمه عبد الحسین آذرنگ، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 137.
4) مرتضی مطهری، نقدی بر مارکسیسم،انتشارات صدرا، چاپ اول، تهران، 1363.
5) ویل دورانت، لذات فلسفه،مترجم عباس زریاب، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، تهران،1357.
6) رابرت وال هولمز، مبانی فلسفه اخلاق، ترجمه: مسعود علیا، ققنوس، تهران 1382.


[ دوشنبه 90/3/9 ] [ 3:32 عصر ] [ علی محمدی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

وبلاگ تخصصی فلسفه ی اخلاق واخلاق اسلامی . . . . در دلم بود که آدم شوم امانشدم بی خبر ازهمه عالم شوم امانشدم
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 158422