سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نظریه های فرا اخلاق وبررسی نظام اخلاق اسلامی Meta Ethics
 

عبدالرئوف مصباح   

فلسفه اخلاق علمی است نو بنیاد، و از عمر آن به عنوان یک رشته علمی مستقل، بیش از یک قرن نمی‌گذرد. بسیاری بر این باورند که نخستین جوانه‌های آن در سال 1903 میلادی، با انتشار کتاب مبانی اخلاق جورج ادوارد مور زده شد. البته پیش از مور نیز این مباحث، هرچند به صورت پراکنده و در لابلای کتاب‌های فلسفی و اخلاقی، وجود داشته است فلسفة اخلاق یکی از فلسفه‌های مضاف است که در کنار سایر رشته‌های فلسفی در دوران معاصر قدم به عرصة وجود گذاشته و از آغاز تولد آن در مغرب زمین بیش از یک قرن نمی‌گذرد. هرچند گزاره‌ها و مفاهیم اخلاقی که در بستر فلسفة اخلاق مطرح می‌شود و با نگاه عقلانی و فلسفی مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد، سابقة دیرینه در تاریخ تفکر بشری دارد. چنانکه در غرب، مفاهیم و گزاره‌های اخلاقی از گذشته‌های دور، مورد توجه متفکران بوده است که نخستین جوانه‌های آن را می‌توان در اندیشه فلسفی سقراط و افلاطون یافت. در جامعة اسلامی نیز قضیه به همین منوال بوده و فلسفة اخلاق در حوزة تفکر اسلامی نیز یک دانش جدید و نوپاست که شاید بیش از نیم قرن از پیدایش آن نگذرد. هرچند گزاره‌ها و مفاهیم اخلاقی سابقة دیرینه در تاریخ تفکر اسلامی دارد که می‌توان ریشه‌های آن را در مباحث کلامی و اعتقادی جست. در حقیقت در طول تاریخ اندیشه بشری یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های متفکران و فیلسوفان، تأسیس و پایه گذاری مبانی اخلاق بوده است که همین دغدغه‌ها و تلاشها زمینه‌ساز این مسأله بنیادی شده و راه را برای متفکران در دورة معاصر هموار ساخته است، تا با بهره‌ گیری از میراث علمی گذشتگان، بتوانند دانش مستقل و جدیدی را به نام فلسفة اخلاق پایه گذاری نموده و مبانی فلسفی اخلاق را با نگاه عقلانی و فلسفی تبیین نمایند. آنچه در این نوشتار مطرح می‌گردد، این پرسشهاست:

فلسفة اخلاق چگونه پدید آمده است؟ فلسفة اخلاق در اندیشه اسلامی از چه جایگاه و اهمیتی برخوردار است؟ سابقه و پیشینة فلسفة اخلاق در مغرب زمین و در حوزه اندیشه اسلامی چگونه بوده است؟ اینها مهم‌ترین پرسش‌هایی است که در این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ آن هستیم.

3- تعریف فلسفه اخلاق

فلسفة اخلاق علمی است که با نگاه فلسفی و عقلانی به مفاهیم و گزاره‌های اخلاقی به اثبات و تبیین مبادی تصوری و تصدیقی علم اخلاق می‌پردازد. در حقیقت فلسفة اخلاق، تعریف و تبیین تصورات و مفاهیم و گزاره‌های اخلاقی را مورد توجه قرار می‌دهد که پرداختن به تصدیقات و احکام اخلاقی به آنها گره خورده است. به این معنا که در این دانش نو ظهور، مبانی و مبادی علم اخلاق به صورت عقلانی بررسی می‌شود.

به تعبیر دیگر، در فلسفه اخلاق، چیستی و چرائی مفاهیم و گزاره‌های اخلاقی بررسی می گردد و پرسش‌های نظیر این پرسشها مطرح است که: اساسا اخلاق چیست؟ کار اخلاقى چیست؟ معیار فعل اخلاقى‏کدام است؟ ریشه ارزش اخلاقى چیست؟ مفاهیم اخلاقى چه نوع‏مفاهیمى است؟ مبادى فعل اخلاقى کدام است؟ آیا فعل اخلاقى‏غایتمند است؟ اخلاق مطلق است‏ یا نسبى؟ رابطه اخلاق و اعتقاد چیست؟ رابطه اخلاق و دین چگونه است؟

بنابراین، ‏مى‏توان گفت فلسفة اخلاق بررسى عقلانى در باب مفاهیم، معیارها و رفتار اخلاقى است.

4- فلسفه علم اخلاق

برخی از محققان بین فلسفة اخلاق و فلسفة علم اخلاق تفاوت قائل شده و آن دو را از نظر موضوع دو دانش مستقل شمرده است؛ به این معنا که موضوع فلسفة علم اخلاق، دانش اخلاق بوده اما موضوع فلسفة اخلاق، مفاهیم و گزاره‌های اخلاقی. ازاین‌رو، فلسفة علم اخلاق را این‌گونه تعریف کرده است:

فلسفة علم اخلاق علمی است که به پیشینه؛ تحولات، هدف، ضرورت و معرفی بزرگان اخلاق می‌پردازد. در واقع علمی است که موضوع آن«علم اخلاق» است و به مسائل مربوط به آن می‌پردازد. به تعبیر دیگر، علم درجه دوم و علم به علم است. از نظر ایشان، دائره و گسترة فلسفه اخلاق نسبت به فلسفة علم اخلاق، محدودتر بوده به گونه‌ای که فلسفه اخلاق به پرسش‌های بنیادینی که نقش تعیین کننده در انسجام یک نظام اخلاقی دارد، پاسخ می‌گوید

تفاوت فلسفه اخلاق با علم اخلاق

همان‌گونه که از تعریف علم اخلاق پیداست، موضوع آن عبارت است از: رفتار و صفات پسندیده و ناپسند انسان و کیفیت به دست آوردن صفات نیک و زدودن صفات رذیله و پست. اما فلسفة اخلاق مفاهیم و گزاره‌های تصوری و تصدیقی اخلاق را بررسی می‌کند. به بیان دیگر؛ تفاوت فلسفه اخلاق با علم اخلاق در سه حوزه روشن و آشکار می‌شود:

1- در موضوع، موضوع علم اخلاق، صفات خوب و بد است از آن جهت که با افعال اختیاری انسان ارتباط دارد. اما موضوع فلسفه اخلاق مبادی تصوری و تصدیقی یا همان اصول موضوعة اخلاق است.

2- در روش، روش علم اخلاق، توصیفی و نقلی است. اما روش فلسفه اخلاق، عقلانی و فلسفی است.

3- در هدف و غایت، هدف علم اخلاق رساندن انسان به کمال و نشان دادن راه به دست آوردن فضائل و ارزشها و زدودن صفات رذیله است. اما فلسفه اخلاق در مرتبة نخست به دنبال طرح کلی نظریه هنجاری است(البته در صورتی که اخلاق هنجاری را نیز تحت قلمرو فلسفه اخلاق بدانیم) و در بخش فرا اخلاق یا اخلاق نظری و فلسفی به دنبال توجیه مبادی تصوری و تصدیقی اخلاق است.

ب‌)    پیشینة تاریخی فلسفه اخلاق

1- فلسفه اخلاق در غرب

فلسفه اخلاق در غرب تاریخ کهن و نسبتاً طولانی داشته و تحولات زیادی را پشت سر گذاشته است، که سیر تحول این دانش در بسترتاریخ تفکر مغرب زمین به سه دوره مختلف تقسیم می شود

1- سقراط نخستین فیلسوفی است که تعاریف کلی فضیلت و حکمت را مورد بررسی و کاوش قرار داده و بر وحدت فضیلت و معرفت تأکید نمود؛ به این معنا که هرکه بخواهد بداند حق چیست؟ باید بدان عمل کند.[13] پس از وی، در اندیشه افلاطون نیز اخلاق به صورت غایت‌گرائی مطرح گردید، سعادت و نیک بختی انسان در مکتب اخلاقی افلاطون، در گرو ترقی و تکامل انسان معرفی شد. رواقیان نیز همان مسیر افلاطون را در حوزة اخلاق ادامه داده و بر غایت‌گرائی اخلاقی تأکید نمودند. در همین دوره مکتبی اخلاقی دیگری توسط اپیکور بر پایة لذت‌گرایی بنیان نهاده شد

2- دورة دوم تاریخ فلسفه اخلاق در غرب، همزمان است با دورة ظلمانی قرون وسطی که با طرح نظریات اخلاقی فیلسوفانی مانند بوئیتوس، آنسلم و توماس آکویناس شکل می‌گیرد. از ویژگی بارز فیلسوفان متأخر قرون وسطی، ترکیب سنت اخلاقی کتاب مقدس با اخلاق فلسفی یونان به‌ خصوص تفکر اخلاقی ارسطو است

بوئیتوس خدا را کمال و خیر حقیقی می‌دانست. در اندیشه آنسلم سعادت و خوشبختی بدون دلیل، دست نایافتنی معرفی می‌شد. آکویناس انسان را موجودی آزاد و نیازمند به غایت قصوی می‌دانست که این غایت همان سعادت است که فقط در وجود خدا یافت می‌شود. از نظر آکویناس، انسان می‌تواند به سعادت کامل برسد اگر از عقل خویش پیروی کند و به سوی خیر حرکت نماید. عقل عمل خوب و بد را می فهمد.

3- دورة سوم سیر تحول تاریخی فلسفه اخلاق با فلسفة جدید در غرب کلید ‌خورد که از قرن پانزدهم تا قرن بیستم را در بر می‌گیرد، در این دوره شاهد نظریات جدید در حوزة اخلاق هستیم. فیلسوفان زیادی سعی داشتند تا مبانی استواری را برای اخلاق تبیین و بنیان‌گذاری نمایند همین تحول در حوزة اخلاق زمینة شکل‌گیری دانش جدیدی به نام فلسفه اخلاق را در کنار فلسفه‌های مضاف فراهم کرد.

به اعتقاد برخی فیلسوفان معاصر، نخستین جوانه‌های فلسفة اخلاق، در سال1903میلادی، با نگارش و انتشار کتاب «مبانی اخلاق» جورج ادوارد مور(1873-1958) فیلسوف شهودگرای امریکائی رقم خورد، که بعد از آن، رشتة جدید و مستقلی به نام فلسفه اخلاق، در کنار سایر رشته‌های فلسفی به وجود آمد.


[ سه شنبه 90/3/10 ] [ 3:23 عصر ] [ علی محمدی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

وبلاگ تخصصی فلسفه ی اخلاق واخلاق اسلامی . . . . در دلم بود که آدم شوم امانشدم بی خبر ازهمه عالم شوم امانشدم
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 9
کل بازدیدها: 158394